[فعل]

sezmek

/sɛzmˈɛc/
فعل گذرا

1 حدس زدن پی بردن، احساس کردن، فهمیدن

  • 1.Burada biraz düşmanlık seziyorum.
    1. در اینجا دشمنی احساس می‌کنم.
  • 2.Henüz bir şey sezmedi.
    2. هنوز به چیزی پی نبرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان